نرم نزدیک: 16.

16.

.I need to see you naked, your body and your thoughts

۲ نظر:

سراب ساز سودا ستیز۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۱۹
و حالا جدا از اینکه خیلیها هستند که اصولا همان برهنگی اندام را به افکار ترجیح می دهند و بیشتر اینطور راحتند که چندان خودشان را اسیر آن چیزی که در درون است نکنند و به همان برون دلخوش باشند ... جدا از تمام اینها، کار قشنگی نیست آدم در وبلاگ دیگران برای وبلاگ خودش کامنت بگذارد.
پاسخحذف
پاسخ‌ها
月光۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۴:۲۴
and the transparecy of your soul
پاسخحذف
پاسخ‌ها

نزدیکتـــــــــــــــر بیـا

شجاعت پیدا کردن مگر چقدر سخت است؟
شجاعت پیدا کردن مگر چقدر عجیب و غریب است؟
چرا دیگر هیچ کس شجاعت ندارد؟
چرا دیگر هیچ کس فکر نمی‌کند که باید تکانی به خودش بدهد
و یک شجاعت تکان خورده پیدا کند؟
چرا هیچ کس شجاعت ندارد تا در چشم‌های من طولانی طولانی زل بزند؟
چرا هیچ کس شجاعت ندارد آن طور که فکر می‌کند
و آن طور که قلبش فکر می‌کند زندگی کند
چرا هیچ کس نمی‌فهمد که من نصفه مانده‌ام
که من از همه‌ی چیزها نصفه مانده‌ام
که من از همه‌ی آدم ها نصفه مانده‌ام

چرا من دنبال کسی هستم که نصفه نباشد؟
چرا من دنبال آدم شجاعی هستم؟
چرا من دنبال آدم شجاعی هستم که هم جرات داشته باشد
در چشم‌های من زل بزند
و هم جرات داشته باشد یک دل سیر زندگی کند؟